ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
فکر میکردم خیلی حرفها برای گفتن دارم ؛ اما همین که پای لب تاب نشستم و صفحه یادداشت جدید را باز کردم دیدم چه ذهنم خالی است ، انگار که تکانده باشندش
سعی کردم فکر کنم و به یاد بیاورم که چه میخواستم بنویسم
آهان ؛ یادم آمد
میخواستم راجع به زن بودن بنویسم و احساسی که این روزها نسبت به زن بودنم دارم
همیشه فکر میکردم من یک زنم پس ضعیفم
اما .... با خودم که خلوت میکنم می بینم نه تنها ضعیف نیستم بلکه
چون یک زن هستم .... پس قوی هستم و استوار
درد های جسمی را در خلقتم قرار داده شده تحمل میکنم و خم به ابرو نمی آورم
مانند زمین هستم و می توانم بارور شوم و هر بار پر بارتر از قبل متولد شوم و متولد کنم
می توانم عشق بورزم و عاشق باشم
می توانم امنیت و آرامش خاطر را به همسفرم هدیه کنم
می توانم بغض کنم و در عین حال لبخند بزنم
می توانم ناگفته هایم را برای خودم نگاه دارم
می توانم کودکم را در آغوش بگیرم و با حس کردن گرمای وجودش دیگر در این دنیا نباشم
می توانم چندین با در زندگی ام متولد شوم و همین تازگی دوباره متولد شده ام و این بار به عنوان مادر
می توانم ... و می توانم های زیاد ....
من یک زن هستم
وای شیرین احساس قدرت کردم ! بیشتر از همیشه ! مرسی........
وای سپینود عزیزم
این حس مادر بودن همه دنیام رو عوض کرده
الان از همیشه عاشق ترم و استوارتر
شیرین مهربون تو همیشه به چشم من یه زن خوب و توانمند و مثبتی:)
مطمعنم بهترین آدم ها و حس ها متعلق به تو ان:)
ممنون عززززییزم؛ لطف داری
منم همیشه از نوشته هات انرژی های مثبت زیادی گرفتم
وقتی از شادیهات می نویسی و حس های خوبت منم توی این گوشه ایران از عطر خوشبختیت سرمست میشم دوستم