روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

برای نیکان

شب از نیمه گذشته ، تب داری

دلبندم من هستم

آرام و آسوده بخواب

من تا هر کجا که بخواهی ، تحت هر شرایطی کنارت هستم

عاشتم و تنهات نمیذار



***امروز واکسن شش ماهگیت رو زدی و صرفا جهت ثبت در تاریخ 9/300 وزنت بود 72 سانت هم قدت



 *** ساعت 6صبح ، همینطور که روی پاهام خوابوندمت نشسته هم چرت میزنم و هم وب گردی میکنم . دوستت دارم فسقلی

قدرت دنیای مجازی + تشکر

روزی که پست بابا قدرت دارو ندارد ! مهربانوی عزیز را خواندم ،دلم گرفت برای پدربزرگ ها و مادربزرگ هایمان که دوران بازنشستگی شان را باید با قرص و دارو و بیماری سپری کنند .

پارکینسون بیماری سختی است ، دادا هم پارکینسون دارد و چقدر طول کشید تا با داروهایش انس پیدا کند خدا میداند، کلا زن خجالتی است و لرزش دستش خیلی برایش سخت است و حتی گاهی مایه ی خجالتش 

طول کشید تا بدنش به داروها جواب بدهد و حالا که دیگر به آنها عادت کرده و جواب داده و سیر پیشرفت بیماری کند شده ،تحریم ها باعث کمبود دارو شدند و داروی دادا کیمیا و نایاب

خیلی گشتیم ،نبود . دیگر تقریبا ناامید از یافتنش بودیم که مهربانو پست باباقدرت دارو ندارد! را نوشت ،با خواندنش امیدوار شدم . حرف هایش قدرت دنیای مجازی را به یادم آورد آنجا که گفته بود : "  وبلاگ نویسی به آدم قدرت می دهد

اینکه توی شهر خودم نشسته باشم و از دوست های شهرهای دیگرم بخواهم کمکم کنند " 

بله حرکت خیلی قشنگی بود کلی لذت بردم و همان زمان از مهربانو خواستم اگر دارو را گیر آورد به من هم اطلاع بدهد.

دهرو امروز صبح به دستمان رسید.

مهربانوی عزیزم یک دنیا سپاسگذارم.

** پست نوشتن با گوشی چه سخت است .