عجیبه .... یا شایدم خنده دار اگه بگم از تنهایی تهران رفتن می ترسم .... می ترسم گم بشم

مقاله ام توی ی سمینار پذیرفته شده و باید برم تهران ... این چند روزه هی دارم بهانه جور می کنم برای نرفتن و هی نمیشه ..... خنده داره که می ترسم

با خودم فکر میکنم اعتماد به نفسم کی اینقدر پایین اومد که خودم هم متوجهش نشدم .... کی اینقدر وابسته و ترسو شدم

نظرات 2 + ارسال نظر
پژمان شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:20 http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com

خانم بانوپاییزی از وبلاگ باد و بارون کامنتتون رو دریافت کردن ولی به خاطر مشکل نتشون نتونستن جواب بدن. خواستن که بهتون اطلاع بدم

ممنون که اطلاع دادین

پژمان شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:18 http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com

تصورات پس ذهن انسان باعث میشه ناخداگاه نسبت به یه موضوعی واکنش نشون بده. این دفعه اگه تنها بری همه چیزی حل میشه.

من تموم دوران کودکی و نوجوونیم رو دور از خونواده بزرگ شدم به همین دلیل کاملا مستقل بودم اما الان واقعا از تنها رفتن می ترسم... از این که توی اون همه جمعیت گم بشم ...برام سخته، اما خب باید با ترس هام روبرو بشم... ممنون از توجهتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد