روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

زلزله +تبعیض

لذت نگاه کردن به خانه تمیز و مرتبم زیاد طول نکشید چرا این رویا با آمدن مهمانی که آخرین کودکشان دست زلزله را از پشت بسته به کابوس بدل شد . با تجربه ای که داشتم و تلفاتی که قبلا داده بودم تمام شکستنی ها و تزئینی ها را جمع کردم اما جمع کردن لیوان و نمکدان دیگر مقدور نبود ، پسرک زحمت کشید و تمام خانه را نمکین کرد همه اینها با لبخند گذشت که ایراد ندارد بچه است دیگر ، اما دلم گرفت وقتی لگدش را در شکمم حس کردم و خودم مقصر شدم که چرا حواسم نبوده که زودتر عکس العمل نشان بدهم و از خودم دورش کنم . 

 

** برای اولین بار صدای دوستمو شنیدم و صداشو دوست داشتم  .  

 

** ی سئوال چند روز گذشته ذهنم را پر کرده ، چرا ما بین اطرافیانمان تبعیض قائل می شویم ؟ اصلا این تبعیض از کجا می آید؟وقتی رئیسم بین من و همکارم تبعیض قائل شد دلم گرفت ، و از آنجایی که عادت به بحث کردن ندارم فقط نگاهش کردم و این را که برای همسر تعریف کردم نمیدانم چرا سرش درد گرفت و معتقد است که اگر برای کسی که ارزشش را ندارد بیش از حد کار کنی حقت است که به این شکل جواب بگیری . " هزار بار گفتم تو فقط کارایی که توی شرح وظایفت هست رو انجام بده و نمیخواد به جای بقیه هم کار کنی ، حالا خوب شد ؟! " با خودم فکر میکنم خب در آنصورت که تمام کارها زمین می ماند . کار درست را من انجام دادم یا بقیه همکارانم ؟؟؟ 

نمیدانم ........... 

آخه میدانید سازمان ما تا این یکی دو ساله به کل از تکنولوژی دور بوده و حالا به یکباره از همه انتظار دارند که تمام کارکنانشان یک شبه مهندس شوند و برنامه بنویسند . باورتان نمی شود تا پارسال تمام برنامه های کاربردی اداره داس بود و امسال تحولی صورت گرفت و به ویندوز روی آوردند، تصور کنید همکارم را که یکسال به بازنشستگی اش مانده میگفت نه حوصله دارم و نه علاقه  

در این شرایط تکلیف من چه بود با همکاری که اگر برنامه ورد را می بستم نمدانست از کجا باید دوباره برنامه را باز کند  

نمیدانم شاید کار درست را من انجام دادم و کار غلط را رئیسم  

اما هنوز نفهمیدم تبعیض از کجا می آید ؟ و سرچشمه اش کجای وجود انسان است ؟ از قلب ؟ از روح و روان یا که از فکر و مغز؟ 

نظرات 3 + ارسال نظر
فنچ بانو پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 20:41 http://baghe-ma.blogsky.com

وااااااای عزیزم... خدا رو شکر چیزیت نشد... خدایا همیشه مواظب شیرین و نی نی و همسرش باش...

به نظر من کا تو درست بوده... حرفهای همسرت هم درسته... مهم اینه که وجدانت راضی باشه که به کسی که باید کمک کردی. از تبعیض رئیس حق داری دلگیر بشی. اما به نظرم بهتره به همسرت نگی... همسر همیشه حامیه و نمی خواد کوچیکترین چیزی تو رو ناراحت کنه...

ممنونم عزیزم
فکر کن ؛اگه نی نی خودم اینقدر وروجک باشه
آره مهم اینه که وجدانم راحته و وجدان درد ندارم . خدا حامی زندگی همه رو به سلامتی حفظ کنه ایشالله .

مهربانو پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:11 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

عزیزم عاشق اون صدای جا افتاده ی مهربون و آروم و با حوصلت شدم شیرین باورت نمیشه...هی برای خودم تداعیش می کنم:))
تبعیض! چی بگه آدم تو خودت ماشالا استادی شیرین...ولی تبعیض فک کنم هم به دل بر میگرده هم عقل و توی آدمای مختلف متفاوته...من دورو برم آدمایی هستن که یکم سادن و تبعیض میذارن و خودشون متوجه نیستن و دوستایی دارم که دلشون می خواد با یکی خوب باشن و با یکی نه ..کاملا هم به دلایل احساسی و این جور چیزا!
نمی دونم من کلا مدتیه تا کسی ابراز نیاز به کاری از طرفم نکرده پیشنهاد همکاری نمیدم....یعنی باید به زبون بیاره که کمکش کنم و هر کاری هم بتونم میکنم ...

راستی یعنی اون بچه لگد زد تو دلت؟!!! اذیت شدی؟ ناراحت شدم شیرین...چیزی که نشد نه؟
میگم چند روز دیگه که پسرک شیطون خودت بیاد و راه بیفته باید هممممه چیزو از دسترس خارج کنی خواهر جان:))

ای جونم ،مهربانو صدا قشنگ ، سرما خورده رو یادت رفت بگی
آره خودمم بعضی وقتا فکر میکنم تبعیض دلیه ، یعنی از احساسات آدم نشات میگیره ، اما گاهی هم از بدجنسیه ، نه ؟ نمیشه آخه اگه کارا انجام نشه ضربه ش رو بچه ها میخورن به همین دلیل بود که سعی میکردم همه انرژیمو بذارم و هر کاری از دستم برمی اومد انجام بدم .
وروجکی بودا ، نه به حرف . فکر کن هر چی تمیز کرده بودم هدر رفت هر جا پا میذاشتی نمک بود یهو نمیدونم از کجا پیداش شد میخواست روی مبل کنار من دراز بکشه که کوبوند تو دلم ولی خدا رو شکر چیزی نشد.اگه نی نی من اینقدر وروجک باشه احتمالا سر به بیابون بذارم خواهر

لیلی پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:50 http://manamleili.blogfa.com/

منم با این مساله مشکل دارم. شاید همسرت راست میگه. نباید خیلی تو محیط کار دل بسوزونی.
زد تو شکمت؟ چیزی که نشد؟

نمیدونم ، شاید نباید خیلی انرژی میذاشتم ولی خب حداقل الان دیگه وجدان درد ندارم .
آره وروجک زده توی شکمم بعد تازه گریه هم میکنه ، خدا رو شکر چیزی نشد آخه نی نی قویتر از این حرفاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد