روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

فصل پنجم

فصلی است که با دیدار شروع می شود و تا آشنایی و مهربانی ادامه می یابد . روزهای آن به اندازه خوشبختی طولانیست و شب های آن نیز .  

لطافت بهار را در خود دارد و شکوه تابستان را ، غرور پاییز را و سپیدی زمستان را به ارث برده است .  

فصل پنجم ، فصل آشنائیست .  

سیاهی شب های این فصل نه هراس آور است ، نه بیگانه . 

سیاهی آن جذاب و دوست داشتنی است مثل زلف و خال و چشم محبوب .  

تمام روزهای آن اردیبهشت فصل هاست ، غایت زیبایی بهاری .  

فصل پنجم ، فصل عاشقیست .  

فصل عاشقی ، فصل محبوب است .  

فصل معشوق است . 

فصل محبوبه هاست .  

فصل معشوقه هاست .  

هوای آن به اندازه صمیمیت گرم است و خنک چون دریا .  

فصل پنجم من بزرگ است به ابعاد انسانی ، بلند است به اندازه عمر .  

آسمان فصل پنجم من آبی رویائیست و لکه های ابر دلتنگی آن در گذرند ، مگر زمانی که باد گذشت نوزد بر پهنه این آسمان بیکران ، که در آن روز آسمانش بارانیست .  

فصل پنجم من پر از خاطره هاست ، راستی داشت یادم می رفت فصل پنجم من ، فصل بی تعطیلی است چرا که هر روز زندگی در آن جاریست .  

نه ، نه اشتباه نکنید  

فصل پنجم من رویا نیست  

رویائیست .  

و همچون نور واقعیت ، حضوریست جاویدان . 

فصل پنجم من ، قابل دیدن است همچون شرم  

قابل شنیدن است همچون نیاز  

قابل بوئیدن است همچون طراوت  

قابل چشیدن است همچون لذت  

بیهوده سعی نکن ، فصل پنجم را نمی شود حفظ کرد ، باید فهمید . 

تو  

تو همان فصل پنجم رویای من هستی  

 

زمانی همسر ، معتقد بود من فصل پنجم زندگی اش هستم ، اما حالا من معتقدم هر دوی ما با هم تا چند وقت دیگر صاحب فصل پنجمی مشترک خواهیم شد .

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:20

چرا اسمتو ننوشتی ؟

مهربانو سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:44 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

واقعا جای تحسین داره این همه ذوق نوشتن توی وجود همسرت شیرین..عالی بود و خیلی بی نقص...
بنظرم بذار فصل پنجم تو بمونی و نی نی رو بکنید فصل ششم:)) که جایگاه هر کدومتون توی زندگی جدا باشه...البته خودتون می دونیدها فقط یه پیشنهاده:))
خیلی دوست داشتم تشویقش کن بنویسه بازم:)

ممنون عزیزم
ی زمانی خیلی ذوق نوشتن داشت الان دغدغه هاش خیلی زیاد شدن و دیگه نمی نویسه ، حرفاشو با نگاهش می زنه
بهش فکر میکنم ، دیدگاهت جالبه شاید نی نی شد فصل ششم

لیلی سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 http://manamleili.blogfa.com/

چه همسر رویای ایعزییییییییییییزم

مرسی عزیزدلمی

زن کمانگیر سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:16

وای خاله به به
خوش به حال نی نی
ماشا...
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است
این فصل را بارها خواندم عاشقانه است

وای خاله دلمون برات تنگ شده بود
مرسی خاله

فنچ بانو سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:38 http://baghe-ma.blogsky.com

عالی بود شیرین...
خیلی لذت بردم

این متنی بود که همسرم دوران نامزدی نوشته بود برای توصیف احساساتش ، حالا فکر میکنم این احساس مشترکی باشه که هر دومون به نی نی داشته باشیم
خوشحالم که خوشت اومده دوستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد