روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

سختی تسلیم بودن

کس له دردی کس آگاه دار نیه  

غم دار ه شانه  

امان هی امان  

امان هی امان  

امان هی امان  

چند وقت پیش پستی نوشتم با عنوان تسلیم ، همیشه راضی به رضای خدا بودم اما شاید آن زمان نمیدانستم تسلیم بودن چقدر سخت است ، چقدر سخت تر از راضی بودن به رضای خدا  

چند روز پیش که برای چک کردن وضعیتم پیش دکترم رفته بودم بعد از معاینه با خوشحالی گفت که ورورجکم از نظر وزنی و بقیه چیزا نرمال و حتی بهتر از نرمال است . اما سونوگرافی بعدش همه چیز را خراب کرد و خوشحالیم را از بین برد و لبخند روی لب هایم یخ زد . 

یکی از کلیه هایش را چک کرد و وضعیتش خوب بود ، اما آن یکی را هر چه تلاش کرد ندید و پیدایش نکرد و در آخر نظرش بر این شد که : " احتمالا یک کلیه اش اصلا تشکیل نشده و وروجک من با یک کلیه تا امروز اینقدر شیطنت کرده و همراه و همپای لحظات غم و شادی مادرش بوده " 

حالا باید منتظر نوبتم باشم تا آزمایشات و سونوگرافی های تکمیلی را بدهم  و نتیجه قطعی معلوم شود .  

دعایم این چند روزه این بوده که خدایا به وروجکم سلامتی بده ، کمک کن تا سالم و صالح باشد . و اگر هم یک کلیه دارد به آن یکی آنقدر قدرت و سلامتی بده که هرگز نبود جفتش را حس نکند .  

 

وقتی خود را تسلیم خدا میکنم ،

آنگاه ،

تازه می فهمم معنای حوادثی را

که در زندگیم رخ می دهند .

هر شرایطی که پیش بیاید و من ناگزیر از پذیرش آن باشم

در واقع

فرصتی ست مغتنم برای من

که اعتماد کنم

و دوست بدارم .

وقتی که می ترسم چیزی را به تو ببخشم

ناگهان یادم می آید :

هر آنچه که دارم عاریتی ست و از آن خودم نیست .

بدنم ، دارایی هایم و تمام زندگی ام ؛ آنچه گمان میکردم مال خودم است ،

مال من نیست

مال خداست .  

به راستی که تسلیم بودن خیلی سخت است  ، خدایا من را هم کمک کن به این نقطه برسم .  

دعا کنید با خبرهای خوب برگردم .

نظرات 8 + ارسال نظر
بانو یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 15:22 http://atiehbanoo.blogfa.com

چقدر می فهممت....
چند ماهته؟

بانو خوش اومدی
موقعی که میخواستی آزمایشات غربالگری رو بدی درکت میکردم . منم اون مراحل رو پشت سر گداشته بودم . توی هفته 35 هستم ، چیزی به اومدن وروجک نمونده .

مهسا شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:14

دقیقا
نگران نباش و ما را هم بی خبر نگذار لطفا
در ضمن اشتباهی نوشتم سه ساله به جای سی ساله
شرمنده

چه سه سال ، چه سی سال ؛ چه فرقی میکنه مهم اینه که صحیح و سالم باشی و ایام به کامت باشه ،وقتی شاد باشی همون حس و شادابی سه سالگی رو داری .پس آرزو میکنم همیشه به شادابی سه سالگیت باشی عزیزم

فنچ بانو شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 http://baghe-ma.blogsky.com

شیرین عزیزم. اصلا نگران نباش. مطمئنم که چیزی نیست جز تشخیص اشتباه. مواظب خودت باش و هیچ استرسی نداشته باش. توکل به خدا

مرسی فنچ عزیزم ، منم امیدم به اینه که تشخیصش اشتباه بوده باشه ، و همه امیدم به لطف و رحمت خداست .

بانوی تابستان شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:44 http://melodio.blogfa.com/

برای سلامتی پاره تنت از صمیم قلبم آرزو می کنم عزیزم .... امیدوارم به زودی زود بیای اینجا و بگی که وروجک نازت سلامته سلامته!

ممنونم عزیزم ، انشالله و به امید خدا خبر سلامتی وروجک به زودی اینجا می نویسم .
در ضمن خوش اومدی عزیزم

مهربانو شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

البته من وقتی به لیلی گفتم که تو توی وبت نوشته بودی و اعلام عمومی کردی و لیلی هنوز نخونده بودش....
نینی سالمه...باورت نمیشه اون روز که خونه لیلی در این باره حرف زدیم اون یکی دوستمون که بود اسم وبلاگی اونم لیلیه چقدر از این مورد مثال زد که دوروبرش اتفاق افتاده اما دکترا کاملا اشتباه می کردن...دوست گلم چیزی نیست...:)

میدونم عزیزم
چقدر خوبه که ی کنجکاوی ساده منو با وبلاگستان و شما دوستای خوبم آشنا کرد . چه خوبه که شما هستین
همین جا میگم به همه دوستای خوبم ، ممنونم که هستین
مهسا هم برای خودش این اتفاق افتاده بود تازه توی آمریکا ، این خیلی به آرامشم کمک کرد .

مهسا جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 15:52

سلام شیرین جون!
نگران نباش عزیزم. این مشکل برای مادر من زمانی که من را باردار بوده اتفاق افتاده. دکتر امریکایی به مامانم گفته که من کلیه ندارم چون بعد دوتا سونوگرافی پیدایش نکرده بودند. هر چتد در ماه بعد که سونو گرفتند پیدا شده!!!!!!!
از این اتفاق ها می افته. به طور مثال دختر خاله من هم که حامله بود دکترش گفته بود پسرت یک مریضی نادر دارد به علت این که مایعی که نوزاد درونش بوده یک عناصری داشته که هم چین شبه ای را به وچود می اورده... الان پسرش یک ساله و سالم هست خدا را شکر
خود من هم که به دنیا امدم در یک ماهگی عمل قلب باز کردم به خاطر نارسایی دریچه و امکان زنده ماندنم سی درصد بوده
خوب جهت اطلاع من سه سالم شده

مهسای عزیزم
کامنتت بهم ی آرامشی داد . من برای اولین بار در عمرم نگرانی رو با همه وجودم حس کردم اما همسرم برخلاف اینکه همیشه محتاطه و استرسش بیشتر از منه این بار خیلی آروم بود و اصلا نگران نیست و معتقدره که این سونوگرافی اصلا قابل استناد نیست و به قول خودش دل تو دلی بوده ، تازه متخصص زنان که نمی تونه به اندازه متخصص سونوگرافی تبحر داشته باشه .
اینکه توی آمریکا که از نظر تکنولوژی خیلی پیشرفته تر از ما هستن هم ی همچین اشتباهی شده بهم آرامش داد . البته خوشحالم که الان با دو تا کلیه صحیح و سالم هستی .ایشالله همیشه شاد باشی دوستم

مهربانو پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:09 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

شیرین توی این نوشتت با همه نگرانی مادرانه ای که هست آرامش عجیبی موج میزنه که باید خیلی قوی باشی که این طور بنویسی و این حس رو کامل منتقل کنی...من امیدوارم پاداش این امتحان خدا سلامتی کامل وروجک توئه...شیرین چقدر به دلم می شینه لحنت!!
خیر پیش روت دوست خوب من...
دعا و دعا و دعا می کنم براتون....

تا حالا این حسو درک نکرده بودم که حاضر باشی سختی ها و بیماری ها رو خودت تحمل کنی اما کودکت در آرامش باشه .
من خیلی به حکمت خدا اعتقاد دارم و در این مورد هم به خودش تکیه کردم و ازش خواستم بهترین ها رو بهم بده ، اینجوری آروم شدم .
مرسی عزیز مهربونم

لیلی پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:30 http://www.manamleili.blogfa.com

قبل از اینکه اینجا رو بخونم افسانه بهم گفت. خیلی ناراحت شدم. ایشالا که سونوگرافی مثل همیشه اشتباه کرده. ناراحت نباش خدا رو شکر که مشکل بدترب نداره عزیزم/

ممنون دوست خوبم
منم امیدوارم اشتباه کرده باشن ، به قول همسرم سونوگرافیش دل تو دلی بوده و نمیشه زیاد بهش اعتماد کرد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد