روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

پنج بزرگ

برای کودکم

قند عسلم  

ی معذرت خواهی بهت بدهکارم و از همین تریبون مراتب تاسف و عذرخواهی خودم رو اعلام میکنم ُ این چند روزه گرفته بودم و این ناراحتی ام رو به تو هم منتقل کردم  ؛ من معذرت میخوام . خب مامانی رو درک کن حاضرم خودم همه جور سختی رو تحمل کنم اما تو کوچکترین ناراحتی نداشته باشی . تازه الان میتونم می تونم درک کنم مامان جون تموم این سالها چه رنجی رو تحمل کرده  .  

عزیزکم  

نی نی یکی از دوستامون خیلی عجله داشت و تقریبا 5 هفته زودتر به دنیا اومد ، تو که عجله ای نداری وروجک ؟!  

اون نی نی توی 35 هفتگی 5/1 کیلو بود و تو دقیقا یک کیلو ازش سنگین تری ، مامان فدای قد و بالات بشه تا اونجایی که میتونی تو دل مامان استراحت کن ، رشد کن و آرامش داشته باش تا وقتی به دنیا اومدی حسابی تپل مپل باشی ، مثل مامان نباشی که وقتی به دنیا اومد اصلا تپل نبود تازه قشنگ هم نبود . 

نازارم  

عاشقتم  

جدیدا دیگه مامان داره سنگین میشه و هر روز هم به تعداد ناله هاش اضافه میشه ، دیگه تکون خوردن برام سخت شده و راه رفتنم داره لاک پشتی میشه ، سرعتم پایین اومده  

خاله ها بهم میگن پنج بزرگ   

صدای مامان جونو دوست داری آخه به محض اینکه حرف میزنه به صداش عکس العمل نشون میدی و من ذوق رو توی چشماش می بینم ، تو که می شناسیش مغروره و البته خجالتی ، اما کلی برات ذوق داره و از همین الان داره نقشه میکشه تا برای سال آینده ات کت و کلاه و شلوار ببافه  

دردانه ام  

بلا شدی ؛ وقتی مامان خوشمل میکنه و تا میخواد خودشو توی آینه ببینه لگد میزنی  

تا بابایی میخواد مامانو بغل کنه بازم لگد میزنی و ابراز وجود میکنی ، مامانی اگه قرار باشه وقتی به دنیا اومدی بخوای بابایی  رو ازم جدا کنی کلاه هر سه تامون با هم قاطی میشه  

آخه تو که دیگه باید بهتر از هر کسی بدونی من چقدر بابایی رو دوست دارم و نمی تونم دوریشو تحمل کنم ؛ تازه همین چند ساعت هم که میره سر کار دلم براش تنگ میشه ؛ پس بهتره روابط ات رو با بابایی  دوستانه کنی  

نفسم  

خیلی دوست دارم ، همیشه سلامت و شاداب باش

نظرات 6 + ارسال نظر
رها شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:43 http://rangberang.persianblog.ir/

شیرین جونم انشالله که نی نی تو هم صحیح و سلامت به دنیا میاد یه چند وقت بعدشم نی نی من.فقط یادت نره زود اینجا بهمون خبر بدیا

ایشالله
انشالله هم وروجک من و هم دخملی تو صحیح و سالم به دنیا میان .
فعلا که منتظر نتیجه آزمایش هستم اما اصلا مثل روزای اول نگران و دلتنگ نیستم .

سپینود شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 http://ushti.blogfa,com

عزیزم سالم به دنیا میاد انشالله گل پسرت . و اونوقته که تمام دنیا مال تو میشه . حس و حال روزهای اول مادر شدن رو با تمام وجود تو ذهن و قلبت حفظ کن . بذار که برات موندگار بشن . بخدا من تو عمرم همچین حسی رو هیچوقت تجربه نکرده بودم . همیشه هم می‌گم حس اون روزهای اول مادر شدنمو با هیچی تو دنیا عوض نمی‌کنم . از خدا ممنونم که دختر کوچکم رو به من هدیه داد و منو لایق مقام مادری دونست . دقت کن همه این حرفها رو کسی می‌زنه که یک روزی آرزوی نازایی داشت !!!!!!! و از بچه و دردسرهاش خوشش نمی‌اومد !! ببین مادر بودن چه میکنه با ادم !!!

انشالله
جالبه که تو آرزوی نازایی داشتی و دکترا برای من تشخیصش رو داده بودن ، اون زمان تنها چیزی که از خدا خواستم این بود که هر وقت خودش صلاح دونست و من لایقش بودم مقام مادری رو بهم بده و من اینجوری مشمول لطف و رحمت خدا شدم .الان هم فکر میکنم میخواد امتحانم کنه و ی چیزایی رو بهم یادآوری کنه .
حتما یادم می مونه که ثانیه به ثانیه اون روزها و لحظات رو به خاطر بسپارم .
ایشالله خدا دختر گلت رو به سلامتی حفظ کنه دوست عزیزم .

فنچ بانو شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 http://baghe-ma.blogsky.com

از ته دلم دعا می کنم هر چی زودتر و به سلامتی و آرامش این 1 ماه هم بگذره و یه پسر کاکل زری تپل مپل سالم بیاد توی بغلتون انشالله:*
منم برای سلامتیش تا به دنیا اومدنش بعد از نماز عشا براش آیت الکرسی می خونم


'گریه ام گرفت ، از داشتن همچین دوستای خوبی به خودم می بالم ، چطوری این همه محبت رو جبران کنم .
با همه وجودم خدا رو به خاطر داشتن شما دوستای خوبم شکر میکنم .
بازم میگم دوستای خوبم ممنون که هستین

بانوی تابستان شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:53 http://melodio.blogfa.com/

وای چه وروجک دوست داشتنی بشه که مامانی بابایش این همه دوستش دارن

وروجک شیطونی بشه این وروجک خان ما . از همین الان دلم براش ضعف میره

مهربانو جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:22 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

به نیت سلامتیش این هفته به کفترای پشت پنجرم دون میدم..سالم میاد به این دنیا یان وررجک جان:)

ای جون
گریه ام گرفت از این همه مهربونی
ممنونم عزیزم ، ایشالله لبخند هیچ وقت لباتو ترک نکنه دوستم

لیلی جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:47 http://www.manamleili.blogfa.com

عشق مادرانه خیلی برام عجیبه. این حوزه برام عجیب و البته جذابه. اصلا نمی تونم احساستو درک کنم کلا من زیاد همه رو درک می کنم ولی احساس مادری رو واقعا نمی شه درک کرد.
شیرین جان ایشالا میشه خوووووووووب باشی شاد و پر انرژی و ایشالا دردانه ات صحیح و سلامت دنیا بیاد عزیزم

برای منم عجیب بود و گاهی از بعضی کارای مامانها متعجب و گاهی حتی کلافه میشدم اما الان کمی تا قسمتی درکشون میکنم .بذار مامان بشی لیلی جون
مرسی عززززیززم
منم امیدوارم و دعا میکنم این دردونه صحیح و سالم به دنیا بیاد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد