روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

استرس

دروغ چرا ، برای فردا استرس دارم

تا حالا بیمارستان نبوده ام یعنی همراه بیمار بوده ام اما خودم روی تخت بیمارستان نبوده ام .

استرس دارم ، سپری کردن شب های طولانی زمستان آن هم در بیمارستان را دوست ندارم ؛ کاش می گذاشتند زودتر به خانه برگردم و حتی آن یک شب را هم نمانم .

کاش می گذاشتند همسر به عنوان همراه کنارم باشد ، حیف که هیچ کدام از کاش هایمان عملی نمی شود .


استرس دارم ...

تمام این چند روز دعا کردم وروجک خودش تصمیم به آمدن بگیرد و طبیعی به دنیا بیاید اما این وروجک نیم وجبی جا خوش کرده و خیال آمدن ندارد و من مجبورم خودم را به دست جراح بسپارم تا دلبندم پا به دنیا بگذارد .

امیدوارم قدمش خیر باشد که البته تا اینجا بوده ؛ عمویش در شرف ازدواج است و من به خاطر سزارین نمی توانم در مراسم نامزدی شرکت کنم اما همین که دلبندم در این ماه زیبا پا به عرصه وجود می گذارد و آمدنش همزمان با شکفتن عشقی دیگر است برایم کافی است .

وروجکم ، زمان زیادی به در آغوش کشیدنت نمانده ، بی صبرانه منتظرت هستیم .


نظرات 17 + ارسال نظر
یلدا چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:59

فکر کنم الانا دیگه باید بگیم قدم نو رسیده مبارک ... فکر کنم دیگه دوست شیرینمون وقت سر خاروندن هم نداره ... اما کاش یه خبر بدی از خودت و پسرکت ...

دیگه حتی وقت اینکه توی آینه ی نگاه به قیافه م بندازم هم ندارم .

آواز دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:11 http://radepayezendegi.persianblog.ir

تبریک میگم شیرین عزیز
خیلی خیلی بهت تبریک میگم
شک ندارم براش بهترین مادر دنیا هستی
تک تک لحظه های سه نفره اتون پر شادی

ممنون آوز عزیزم
لطف داری ، امیدوارم که بتونم باشم

سپینود دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 http://ushti.blogfa.com

وای شیرین الان داری چکار می‌کنی ؟ دیگه نی‌نی تو بغل کردی و راحت و آسوده شدی از استرس بارداری و عمل ؟ خدابه تو به پسرت و البته همسرت سلامتی بده عزیزم . قدم نورسیده مبارک گلم . برات یه پست گذاشته بودم . این روزها دیگه وقت کم میاری اما هر وقت تونستی اونو بهت تقدیم می‌کنم خواهر گلم ........

ممنونم عزیزم که به یادم بودی
ممنونم که به یادم هستی خواهری
دوران سختی رو دارم پشت سر میگذارم و بودن شماها در کنارم نعمتیه که خدا بهم داده و خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که شماها کنارم هستین .

فنچ بانو دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:19 http://baghe-ma.blogsky.com

عزیزم... شیرین... الان باید وروجکو به آغوش کشیده باشی.... قدمش به زندگی و این دنیا پر از خیر و برکت باشه انشالله... قربونت برم... کاش من اون شهر بودم تا بیام پیشت شب بیمارستان... الهی که همه چی راحت و آروم به سلامتی داره انجام میشه... منتظر خبرهای خوب هستم:*******

ممنونم فنچی عزیزم
لحظاتی که توی اتاق عمل بودم به یادت بودم و ممنونم که برای سلامتی نیکان دعا کردی و آیه الکرسی خوندی
ممنونم دوست با محبت و دوست داشتنی ام
من چطوری این همه محبت و لطفتو جبران کنم دوستم

مهربانو یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:57 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

وای وای وای تولد نی نی جانت خیلی خیلی خیلی مبارک باشه:) چقدر خوشحالم براتون ..
امیدوارم همتون به سلامت باشین


ممنون ، ممنون عزیزم

بانوی تابستان یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 http://melodio.blogfa.com/

عزیز دلم امروز دلم همه اش با توست ... امیدوارم همه چی به خوبی بگذره و پاره تنت رو بی هیچ دغدغه ای به آغوش بکشی .... تو رو خدا تو اولین فرصت ما رو از سلامتی خودت و کوچولوت با خبر کن عزیزم

سپینود یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:36 http://ushti.blogfa.com

عزیزدلم شیرین گلم .......
تمام این لحظات رنگارنگ که یکیش پز ار اترسه و اون یکی پر از شوق سپری می‌شن و بعدها جزو بهترین خاطرات زندگیت . به خدا می‌سپرمت عزیزم .

جز بهترین خاطرات زندگیم شدن که البته اصلا دلم نمی خواد دوباره تکرار بشه فعلا بس که سخته
ممنون که به یادم بودی عزیزم

لیلی یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:13 http://manamleili.blogfa.com

من رمز می خوام شیرین

لیلی جان اون پست رو فقط برای همسرم نوشتم ، ببخش که نمی تونم رمز بدم عزیزم .

نگار... شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:49 http://www.dance-of-life.blogfa.com

اای جاااانم...الهی که فردا برات یکی از بهترین و شیرین ترین خاطراتتو رقم بزنه و با یه فرشته سالم و ناز برگردی به آشیونه عشقت...

ممنون دوستم ، خوش اومدی عزیزم

مهسا شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:31 http://lifesequence.blogfa.com

عزیزم خدا به همرات باشه. برای سلامتی تو و کوچولوی نازنینت دعا میکنم.

ممنون دوستم ، ممنون که به یادم بودی و انرژی ات رو همراهم کردی دوستم

مهربانو شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:17 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

شیرین بنظرم تجربه بیمارستان هم می تونه در نوع خودش خوب باشه...هم خانومای مثل خودت رو میبینی و صحبت می کنین و نی نی هم که میارن پیشته و باهاش اولین شب می تونی تنها باشی و از اون شب به عنوان یه شب به یاد ماندنی توی زندگیت همیشه یاد کنی... پرستارها خیلیاشون خیلی مهبونن می تونن توی ذهنت همیشه باقی بمونن...می خوام بگم می تونی از اون ساعت هاتم لذت ببری و استفاده کنی وقتی میری توی عمقش و لحظه لحظه اش رو حس می کنی...
تو که ماشالا خودت استادی:) نیستی؟
بنظرم می تونن همون لحظه ها هم لحظه های بی نظیری باشن ازشون غافل نشو دوست خوبم...

تجربه بیمارستان تجربه ی جالبی بود . اما خب چون اتاقم خصوصی بود خانومای دیگه رو ندیدم و نی نی هم شدیدا گرسنه بود و من شیر نداشتم و اونم مدام گریه میکرد . اما همین که کنارم بود و می تونستم دستای کوچولوش رو حس کنم خیلی خوب بود

بانوی تابستان شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:42 http://melodio.blogfa.com/

ای جان عزیز دلم
به امید خدا صحیح و سلامت می ری و صحیح و سلامت با نی نی نازت بر می گردی خونه! برای خودتو کوچولوت از ته ته دلم آرزوی سلامتی دارم

ای جانم
مممون دوست خوبم
ممنون که به یادم بودی.منم به یاد تو و همه دوستای گلم بودم توی اون لحظات

رها شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:35 http://rangberang.persianblog.ir/

شیرین جون ما خیلی تفاهم داریما.عموی وروجک منم در آستانه عقد و ازدواجه!

بابا تفاهم.من که نتونستم برم مراسم نامزدی.

مهربانو شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:05 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

دوستم من عاشقتم...:)
مادرانگیت پر از قشنگی

منم عاشقتم عزیزم
ممنون عزیزم
ایشالله مادرانگی خوذت دوستم

مهربانو شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

شیرین جونم که تو همیشه منبع انرژی مثبتی عزیز دلم...انقدر که حتی ترس منم از زایمان کم کردی..نگو اینطوری ...البته طبیعیه این نگرانی اما اگه قراره جراحی شی که چیزی نمی فهمی که...:) و بعدش یه نی نی ناز میذارن تو دامنت:)
میگم یعنی اگه منتظر می موندین خودش نمی اومد به وقت طبیعیش؟
پست بعدی فقط واسه خودتونه یعنی؟:)

الانم همه وجودم پر از انرژی مثبته
اما بیمارستان و موندن اونجا تنهایی رو دوست ندارم ، محیطش برام دلگیره و دوستش ندارم
بعدشم الان دیگه بیهوشی عمومی نیست ، موضعیه یعنی خودت در جریان همه عمل هستی و همه چیز رو می شنوی
الان دیگه وقتشه که بیاد اما وروجک جا خوش کرده و نمیاد . اگه بیشتر از این بمونه درشت میشه و طبیعی اومدنش خیلی سخت تر از الان میشه دوستم .

محمد شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 http://persian.fcjuventus.ir/

سلام! وبلاگ خوبی داری، اگه دوست داشتی منو لینک کن و یه سری بهم بزن. منتظرتما حتما بیا

فاطمه شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 http://manism.blogsky.com/

خیلی تبریک ...

خوش اومدی
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد