روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

روزهای زندگی


پسرک من حسوده چون تا من تصمیم میگیرم ی چرت کوچولو بزنم از خواب بیدار میشه و شیر میخواد . شیر دادن این روزها سخت ترین و دردناک ترین کار دنیا شده ؛ چه کنم با این زخم نوک سینه که خیال خوب شدن نداره ؟

دیروز از ساعت 5 عصر گریه های مداوم نیکتن شروع شد ، اصلا قطع نمیشد ، فقط وقتی گریه نمیکرد که شیر میخورد بعدش به طور مداوم گریه میکرد و من و همسر مونده بودیم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

شیرش رو خورده بود، جاش تمیز و خشک بود اما نمیدونم چرا مداوم گریه کرد تا ساعت یک که بالاخره خسته شد و خوابید .

دانشگاه رفتن با وجود نیکان سخت شده ، نمیدونم این ترم میتونم درسامو بخونم و کار عملی هام رو انجام بدم یا نه ، چشم امیدم به خداست

دلم میخواد یکی از استادهام رو خفه کنم ، بس که روابط عمومی و اجتماعی اش ضعیفه و بی ادبه ، میخواسنم بهاش صحبت کنم و بگم که رفتارش در خور ی روانشناس نیست اما دوستان همکلاسی نگذاشتن ، می ترسیدن باهام لج بیفته و چهار واحدم دود بشه بره هوا

نیکان وقتی خوابه

نظرات 12 + ارسال نظر
ابراهیم دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:48 http://www.ebrahim4314.blogfa.com/

سلام
قسمتهای از وب خوندم برام جالبه خیلی دوستداشتم پروفایل تو باز می زاشتی
منم دختر نوزاد بود خیلی گریه می کرد همه رو کافه کرده بود شده تو یه روز 2 تا دکتر ببرم کسی تشخیص نداد تا اینکه بزرگ شد فهمیدیم تنگی مجاری کلیه داره و گریه هایش مربوط به همین تنگی بود نمی تونست خوب ادرارشو دفع کنه و......
موفق باشی

مهسا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 http://lifesequence.blogfa.com

هزار ماشالله خیلی خواستنی هست و کیوت!!
خسته نباشی شیرین جونم. ایشالله که بتونی بین ماجراهای دانشگاه و خانه یک بالانسی برقرار کنی و بیشتر خسته نشی.

مرسی عزیزم لطف داری دوستم
تموم تلاشمو میکنم که به تعادل برسم و ظاهرا این تلاش داره جواب میده

فنچ بانو سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 http://baghe-ma.blogsky.com

آخی عزیزم برای همین سختی هاست که خدا بهشتو بهت میده
بهتر نیست این ترمو مرخصی یگیری؟ یکی از همکلاسی های من پارسال دقیقا همین اسفند پسرش به دنیا اومد. مرخصی گرفت چون واقعا سخته. به نظر من ارزش نداره بخوای به خاطر استرس درس و امتحان اذیت بشی....

راستش فکر میکردم که میتونم به درسام برسم به همین دلیل مرخصی نگرفتم . امیدم به خداست که کمکم کنه .

رها یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:46 http://rangberang.persianblog.ir/

سلام شیرین جون.دخمل منم همین طوره اصلا میفهمه من دراز میکشم و صداش در میاد.
فاطمه هم یه شب اینجور شد و من کلی ترسیده بودم.اما مامانم اومد بازش کرد و شستش و گفت پاهاش یه کم عرق سوز شده. و خوب هم باد گلوشو گرفت.هردو اینا باعث شده بود اونجور زاری کنه که حتی یه لحظه نفسشم رفت.
پسرت خیلی نانازه.هزار ماشالله.خدا بهت ببخشه.

فکر میکنم ی حسی بهشون میگه مامانت خوابید زود باش بیدار شو نذار بخوابه
مواظب دخمل گلت باش ، عق سوز که بشن خیلی اذیت میشن
ممنون عزیزم ، ایشالله خدا دخمل نازتو برات حفظ کنه عزیزم

گل نسا یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:24

ایممم....نمیدونم اسمم رو نوشتم بالای کامنت یا نه؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:24

آی جانممممممممممممم
نازییییییییییییییییییییییییی
مثه فرشته ها خوابیده
عزیزمممممممممممممممممممم
واقعا درس خوندن توی این شرایط خیلی سخته، آفرین به تو و پشتکارت :)
شاید دل دردی چیزی داره...به مرور زمان، یکم که بزرگتر بشه بهتر میشه ایشالا
عزیزم شیرین جون
الحق که میگن بهشت زیر پای مادران است!
میبوسمت خانومی

ممنونم دوستم ، لطف داری
آره خیلی سخته ؛ فکر نمی کردم اینقدر سخت باشه
مرسی گلی جونم
اما بهشت زیر پای مادران است ها ؛ ما طبقه بالاییم و بهشت طبقه پایین
خب زیر پامونه دیگه

لیلی شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 15:49 http://manamleili.blogfa.com

عزیزم نیکان خیلیییییییییییییییی خوشگله. سلامت باشه. خیلی سخته درس خوندن با بچه چی جوری می خوای بخونی؟

ممنونم عزیزم
سخته ، خیلی سخت
به سختی ؛ امیدم به خداست

مهربانو شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

وای شیرین هنوز سینت خوب نشده؟ چه غصه یم خورم واست!کاش زودتر راحت شی از شر زخمش مامان شیرینی مهربون...
پس الان کلاسم میری آره؟نی نی رو کجا میذاری؟پیش دادا؟
ای جونم چه گل پسری شده نیکان...خدا حفظش کنه واستون...عکسشو می بوسم تو اونجا به جای من ببوسش:-*

الان دیگه خوب شده و با لذت شیر میدم
کلاسهامو میرم اما نمی دونم می تونم این ترمو با موفقیت پشت سر بذارم یا نه
مرسسسی عزیزم ، لطف داری دوستم

سپینود شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 http://ushti.blogfa.com

وای عزیزممممممممممممم !!!!!!!!چقدر نازه و معصومه ............هلو............ خوشمزه ..........جیگر ........وای شیرین وان‌یکاد خوندم براش . خدا از نظر بد حفظش کنه .

ممنونم دوستم

سپینود شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 http://ushti.blogfa.com

عزیزم بچه همینه یه لحظه ارومه و یه لحظه بعد چنان گریه می‌کنه که از دنیا سیر میشی و من خودم ۶ ماه تما شبها بیدار بودم . فکر کن ۶ ماه طول کشید که خواب دخترم تنظیم بشه . ... هر ترفندی که می زدیم و هر کاری می‌کردیم نمی‌خوابید .

واقعا درسته مثل هوای بهار می مونن غیر قابل پیش بینی هستن وقتی گریه می کنن دلت میگیره و هر کاری بتونی میکنی
خدا رو شکر نیکان میخوابه اما شبها حتما باید ی دو سه ساعتی شب زنده داری بکنه و تازه از دو تا آدم خواب آلو انتظار بازی و مسخره بازی هم داره

بانوی تابستان شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:07 http://melodio.blogfa.com/

برای کوچولوی خوشگل و شیرینت هم اسپند فراموش نشه عزیزم

بازم مررررررررررسسسسییییییی دوستم

بانوی تابستان شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 http://melodio.blogfa.com/

عزیزم من هم از دختر دایی ام شنیدم که می گه برای زخم سینه شیرت رو اگر روش بمالی برای ترمیم زخم خیلی مفیده! به نظرم امتحان کردنش ضرری نداشته باشه!
عزیزم من مطمینم که موفق می شه و به امید خدا با نمره های درخشان این ترم رو هم به خوبی پشت سر می گذاری
راستی یه چیز دیگه! شیرین جان شما سی دی سونوگرافی پسرت رو داری؟ یکی از دوستان می گفت برای نوزادهایی که شبها خوب نمی خولبن این سی دی خیلی به آرامششون و خواب بهترشون کمک می کنه ...
عزیزم این وبلاگ که دوستم که خیلی اطلاعات خوبی از نوزادش تو وبلاگش می نویسه و مطمینم می تونی از تجربیاتشون استفاده کنی من خودم که کلی به اطلاعات اضافه شده و خانم فوق العاده خوب و مهربونی هستن این هم آدرسشون:
http://ginkgo-tree.persianblog.ir/

مرسی عزیزم
الان دیگه خیلی بهتر شده
فعلا که ی عالمه کار عملی دارم و هیچ کاری هم نکردم. پسرم شیطونه و تموم روزو میخوابه و شبها بیداره درست مثل پدرش .
ممنونم عزیزم ، خیلی اطلاعات مفیدی داشت بازم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد