روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

خسته ام

به اندازه دو سال خسته ام

کوهی از کتاب و جزوه نخوانده دارم

و

نیکان بهانه گیر

چرا تا سینه را می بینی گریه میکنی ؟

چرا شیر مامان رو نمیخوری ؟

اون همه درد زخم سینه رو تحمل کردم که تو شیر مامانو بخوری حالا بهانه گیر شدی و سینه نمیگیری و شیر نمیخوری ؛ چرا آخه ؟

وقتی گریه میکنی و به هیچ طریقی
آروم نمیشی دلم میخواد منم گریه کنم

با مامان همکاری کن و بچه خوبی باش تا روزهای امتحان هم به خیر و خوشی بگذره و تموم بشه

نظرات 3 + ارسال نظر
بانوی تابستان سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 13:53 http://melodio.blogfa.com/

ای جانم ...

سپینود سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 http://ushti.blogfa.com

وای شیرین احتیاط کن اما نترس ! این مرحله ای که برای همه بچه‌ها تو یه مقطعی پیش میاد که سینه رو نمی‌گیرن . برای منم پیش اومد . دیگه انقدر که فکر می‌کردم بچه کاملا از شیر زده شده . ولی به توصیه مامانم مداومت کردم . حتی اگر نخواد بازهم سعیتو بکن . البته با ملایمت . نه اینکه خدای ناکرده شیرت بپره تو گلوش .... بعد یه مدتی دوباره میاد به سمتش . تو ادامه بده .

وقتی سینه رو نمی گیره و گریه میکنه دنیام تیره و تار میشه خیلی دلم میگیره و حالم بد میشه اما بازم سعی میکنم آرومش کنم و دوباره با آرامش امتحان میکنم
توکل به خدا ؛ امیدوارمدوباره درست بشه و بچه خوبی بشه و بتونم از این کلافگی دربیام
ممنون عزیزم بابت راهنماییت

مهربانو دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:16 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

شیرینم استرس امتحانا یکم بهمت ریخته... عزیزم امیدوارم روزات آروم و راحت تر از اونی که فکر می کنی بگذرن...
اینم از سختی های مادر شدنه دیگه همش که خوشمزگی و نازکردنش و خندیدنش که نیست:)) تموم میشن این روزاُ تو که بهتر میدونی دوست فهیم من:))

خیلی به هم ریختم خسته و کلافه ام
دیروز به قدری کلافه بودم که وقتی همسرم اومد نیکانو دادم بغلش و خودم رفتم توی اتاق و در رو بستم چند دقیقه گریه کردم آروم که شدم اومدم بیرون کاش این روزا زودتر تموم بشه و من دیگه استرس امتحان نداشه باشم
خیلی برام دعا کن دوستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد