دخترانگی

 اینترنت خانه قطع شده و من دست به دامان شکیبا و هی بوسش میکنم و نازش میکنم تا گوشی اش را که اینترنت دارد امانت بگیرم

چتد روز گذشته را ور دل مامانم بوده ام و کلی کیف کرده ام.

نیکان بزرگتر شده و دیگر نیاز به مراقبت تمام وقت ندارد و من می توانم علاوه بر مامان نیکان بودن دختر مامانم باشم ‌.

هی با مامان بازار برویم و خرید کنیم و عصرها چای دم کنیم و توی حیاط بنشینیم و تخمه بشکنیم و حرف بزنیم و خلاصه هی کیف کنیم

نظرات 7 + ارسال نظر
بانوی تابستان شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:27

وای چه خوب!!! چقدر دلم خواست چای دم کرده تو حیاط رو در کنار مامان و عزیزها

آره خیلی خوبه خیلی خوب
عزیزدلم امیدوارم همیشه لجظه های شادی رو در زندگیت داشته باشی
راستی از دور بی حوصلگی دراومدی بالاخره دوستم

گل نسا شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:11


آخ دلم برای مامانم یه ذره شده...

الهی همه مامان ها همیشه سلامت باشن :)

قلب قلب قلب
عزیز دلم
ایشالله ،ایشالله همه ی همه ی مامانا سلامت باشن
خواهری می تونی شب ها موقع خواب مامانت رو تصور کنی و دست هاش رو بگیری اینجوری گرمای تنش و عطر نفسش رو حس میکنی
من وقتایی که دورم ازش این کارو میکنم جواب میده
دلتنگیم رفع میشه

فنچ بانو سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 17:08 http://baghe-ma.blogsky.com

سلااااااااااااااام شیرینم... خوبی؟ نیکان کوچولو خوبه؟
دلم تنگ شده بود...
خدا مامانتو برات حفظ کنه عزیزم...

سلاااااااااااااااام عزززززییززززم
مرسی ،تو خوبی خانومی؟می بینم که حسابی خوش گذشته هین روزا بهت
جنم دلم تنگیده بود برات هی صفحه ات رو باز میکردم هی نیومده بودی
مرسی خواهری خدا همه ی مامانو رو سلامت و سرزنده حفظ کنه

لیلی جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:52 http://www.manamleili.blogfa.com

قلب
بوس
گل
دوست دارم

آلیس سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:41 http://khoshbaxtam.blogfa

عاشق این دختر مامان بودنام

منم همینطور
هیچ چیزی تو دنیا نمی تونه جای این حسو بگیره

رها سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:17 http://rangberang.persianblog.ir/

سلام شیرین جونم چه خوب که سرت خلوت تر شده عزیزم.میری بازار چه جوری با خودت میبریش...من میبرمش ولی واقعا دوبرابر خسته میشم

این که میگم خلوت شده یعنی این که مثلا شاید روزی 2 ساعت که بعداز ظهرها میخوابه مال خودم باشم و شبها هم دیگه سروقت میخوابه و کم خوابی ندارم
با خودم نمی برمش وقتی بخوام برم بازار میذارمش پیش خواهرم

سپینود دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:03

سلام شیرین جونم . خوبی ؟ خدا رو شکر عزیزم که سرت خلوت تر شده . حالا با مرور زمان بهتر و بهتر هم میشه اوضاع .

مرسی عزیزم
نسبت به چند ماه پیش خیلی بهتر شده و کمی وقت برای خودم می مونه
به نظرم هرچی که بگذره بهتر میشه هرچند هر مرحله سختی های خاص خودش رو داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد