روزانه های ما سه نفر
روزانه های ما سه نفر

روزانه های ما سه نفر

نیکان و 17 ماهگی


خیلی وقته برات ننوشتم از شیطنت هات و وروجک بازیات ننوشتم

وروجک مامان حسابی بزرگ شدی برای خودت، تا کسی روی میز، دیوار، در قابلمه یا هر چیز دیگه ای ضرب میگیره تو میای وسط و شروع میکنی به رقصیدن اونم چه رقصی ...

دیگه همه اعضای بدنتو میشناسی و وقتی ما اسمشون میگیم سریع نشونشون میدی وقتی گوشاتو میگیری قیافه ات خیلی بامزه میشه

هنوز نمی تونی بگی مامان ، به جای مامان میگی آن، آخر کلمه ها رو میگی

عاشق بستنی هستی و هر چند دقیقه ی بار دنبال من راه می افتی و هی میگی آبم آبم و هی آب میخوری

دنبال بازی و قایم باشک رو خیلی دوست داری و معمولا وقتی عمو رضا رو ببینی سریع میری قایم میشی تا بیاد پیدات کنه

یا هی میری بوسش میکنی چون میدونی جیباش همیشه پر از شکلاته ولی برای بقیه از دور بوس می فرستی و تازه میگی آآآآآ

من که بهت میگم نیکان درررددددت ببه ددددلم خخخخبببب ..... سرتو کج میکنی و میگی خخخخخوووو

بهت که میگم عزیز مامان کیه ..... میزنی روی شکمت و میگی ممممماااا

میگم عشق مامان کیه ...... همونجوری میزنی روی شکمت و میگی مممممممممماااااا

بعضی وقتا انگار بغل خونت میاد پایین یهو میایی بغلم میکنی و سرتو میزاری رو شونه هام و دستاتو دور گردنم حلقه میکنی .......خوب که شارژ شدی میخندی و میری دنبال بازی

علاقه عجیبی به گوشی و تبلت داری و دیگه حتی کار کردن باهاشون رو هم یاد گرفتی گوشی منو میاری میدی دستم و هی این پا و اون پا میکنی میگم فیلم بذارم برات .... با سر تایید میکنی و میخندی

فیلم که میذارم گوشی رو میگیری و میری

تبلیغ Galaxy S5 رو خیلی دوست داری هر جا باشی موقع پخشش خودتو می رسونی البته + تبلیغ مای بیبی و مولفیکس

آهنگای مورد علاقه ات کیتی پری و چند تا از آهنگای شادمهر و چند تا آهنگ هندی هم هست که دوسشون داری و محو تماشا میشی و منم از فرصت استفاده میکنم اون موقع ها بهت غذا میدم

تنها چیزی که باعث میشه دعوامون بشه غذا خوردنته که مثل خودم خیلی بدغذایی و به سختی میشه بهت غذا داد

به بابایی میگم نیکان ازدواج کنه غذا خوردنش درست میشه مثل من که بعد از ازدواج به کلی عادت های غذاییم تغییر کرد و کلی خوش غذا شدم و الان دیگه همه چیز خوارم

از بین تمووم اسباب بازیات چند ماشین کوچولو داری .......که خیلی دوسشون داری و به هیچ کس هم نمیدیشون

از عروسکا می ترسی .... به سختی بهشون دست میزنی .... به طور کلی پسر شجاعی نیستی ، خیلی محافظه کار هستی و احتیاط میکنی

چیزی رو که بگیم اوفه دیگه زیاد دور و برش نمیری

پوست ماشی لباسشویی رو کندی بس که هی دکمه هاشو میزنی و هی خاموش و روشنش میکنی

کابینت های خونه خودمونو نمیتونی باز کنی اما کابینت های آشپزخونه آنی از دستت در امون نیستن و هی میری ظرفاشو میاری بیرون و سطل برنجشو خالی میکنی کف آشپزخونه و صداشو درمیاری

آنی عاشقته .... اگه هر کس دیگه به جای تو اونقدر خونه و زندگیشو به هم می ریخت مطمئنا دعواش میکرد اما به تو هیچی نمیگه تازه خدا رو هم شکر میکنه که وروجکش بزرگ شده و شیطنت میکنه

خلاصه اینکه تو همه زندگی ما هستی

و به زندگی من و بابایی ی رنگ و بوی دیگه دادی

عزیز دلم با همه وجودم دوست دارم

نظرات 4 + ارسال نظر
گل نسا شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 23:03

ای جااااااااااااااااانم :*
عسیسممممممممممممم :*
چقدر شیرینه پسرت آدم ذوق مرگ میشه بچه دار بشه
شیریننننن یه عکس از پسر نازدونه ات برامون بذار خوب لطفا

اینقدر شیرین کاری داره که دیگه دردسرها و خرابکاریاشو گاهی فراموش میکنم
بعد از تموم شدن درساتون ی نی نی وروجکو بهت توصیه میکنم خواااهر
ایشالله بیای از وروجک بازیاش بنویسی
به روی چشم در اولین فرصت حتما

فنچ بانو پنج‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:40 http://baghe-ma.blogsky.com

ای جان دلم

اونجاش که نوشتی یهو میاد بغلت می کنه و سرشو میذاره روی شونه هات و دستاشو دور گردنت حلقه میکنه یه حالی شدم... دلم ضعف رفت... شیرین چقدر مادر بودن قشنگه

سلام خوااااهر خوبی؟
آره خیلی قشنگه خیلی ....
تازگیا یاد گرفته ذوق کنه برام دستاشو مشت میکنه دندوناشو فشار میده و بعدش میاد بغلم میکنه
خیلی حس خوبیه

منم لیلی سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 16:16

نادم یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 15:36 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

کسى رو نمیشه به زور عاشق کرد
یه وقتهایى......
یه چیزهایى......
سهمت نیست!!
بفهم

ها!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد